گناه
چه نیروی در این نگاه نهفته است
وچه می گوید که این چشمها که چنین به جان می خلد تا مرز عصیان
تکرار ، گناه،سکوت و تسلیم تو حس نمی کنی؟کدامین مقصرند چشم های تو یا احساس
من سکوت تو یا خیال من
چه برقی است که موج می زند و ازکجای جانت نیرو می گیرد
و چرا افسوس می کند دیوانه می سازد زخمی به جان می نهد بی تاب می شود و
از شوق لبریز می شوی
مقدس است و نورانی ـ روح را صیقل میدهد تجسم آن تو نمی توانی درکش کنی
؟!حسم را می گویم یا مرا میان ناشناخته های خود سرگردان مسازیا برو.